بخش چهارم: سلیمانی و مرجعیت – پیوند ویژه با نجف و قم و تهران «قسمت اول»

واحد سیاسی:
روابط حاج قاسم سلیمانی با مرجعیت شیعه نهتنها یک رابطه تشریفاتی یا احترامآمیز نبود، بلکه در عمق خود حامل یک نوع پیوند ارگانیک، اعتقادی و راهبردی بود که ابعاد مختلفی از حیات فکری، سیاسی و میدانی او را تحت تأثیر قرار داد. سلیمانی از همان آغاز، نه بهعنوان یک فرمانده نظامی صرف، بلکه بهعنوان یک فرزند مکتب اهلبیت علیهمالسلام رشد کرد؛ مکتبی که مرجعیت دینی در قم، نجف و در سطوحی تهران، ستون فقرات فکری و معنوی آن را شکل میداد.
در نگاه سلیمانی، مرجعیت شیعه تنها نهاد فقهی نبود، بلکه قدرتی اخلاقی و استراتژیک بود که میتوانست ملتی را از سقوط نجات دهد و امت را در مسیر مبارزه با ظلم هدایت کند. از همینرو، رابطهی او با مراجع، هرگز محدود به دیدارهای رسمی یا گزارشدهی سیاسی نبود، بلکه بر پایهی ایمان قلبی و اعتماد متقابل استوار بود. در قم، ارتباط نزدیک او با آیتالله مصباح یزدی و آیتالله جوادی آملی کاملاً مستند است. او بارها در جلسات خصوصی با این دو اندیشمند بزرگ حضور یافت، و نظرات ایشان را نهتنها با احترام، بلکه با نوعی التزام عملی دنبال میکرد. آیتالله مصباح، از او بهعنوان «فرزند مکتب ولایت» یاد میکرد و معتقد بود که سلیمانی نمونهی بارز «عبد صالح» در میدان سیاست و جهاد است.
اما پیوند اصلی سلیمانی با مرجعیت، از منظر تاریخی، به نجف بازمیگردد. او از دوران جنگ ایران و عراق، با فضای مرجعیت نجف آشنا بود و پس از سقوط صدام، ارتباط خود را با حوزه علمیهی نجف تعمیق بخشید. نقلهای متعددی از دیدارهای خصوصی حاج قاسم با آیتالله سیستانی در نجف وجود دارد. آنچه این رابطه را متمایز میسازد، نه صرف دیدار، بلکه نوعی تفاهم درونی دربارهی مسئولیت تاریخی شیعه در برابر تحولات منطقه بود.
آیتالله سیستانی، بهرغم احتیاطهای معمول خود، در لحظات حساس – از جمله صدور فتوای جهاد کفایی علیه داعش – نشان داد که تا چه حد به صداقت، درایت و تعهد سلیمانی باور دارد. سلیمانی خود نیز در پاسخ، هرگز بهعنوان یک فرمانده از فتوای مرجع تقلید عبور نکرد، بلکه آن را نقطهی آغاز یک مرحلهی جدید از مقاومت و بسیج مردمی در عراق دانست.
در این میان، تهران نیز جایگاه خاص خود را دارد. رهبر انقلاب اسلامی، آیتالله العظمی سید علی خامنهای، نهفقط مرجع تقلید، بلکه ولیفقیه و رهبر امت محسوب میشود. پیوند سلیمانی با ایشان، از سنخ رابطهی مرید و مراد نبود، بلکه نوعی اطاعت عاشقانه و درک عمیق از ولایت فقیه بود. سلیمانی بارها در محافل خصوصی و حتی در نامههای خود تأکید کرده بود که «افتخار من این است که سرباز ولایتام». این اطاعت نه بر پایهی ساختار اداری سپاه، بلکه بر اساس فهمی معرفتی و ایمانی شکل گرفته بود. ولایتمداری حاج قاسم، نهتنها به معنای پیروی سیاسی، بلکه به معنای ترجیح منافع امت اسلامی بر تحلیلهای نظامی یا منطقهای بود.
از سوی دیگر، رابطهی سلیمانی با مرجعیت، بُعد دیگری نیز داشت: دفاع از مرجعیت در برابر تهدیدات خارجی و فتنههای داخلی. در ماجرای اشغال بخشهایی از عراق توسط داعش، یکی از اهداف پنهان این گروه، تضعیف مرجعیت شیعه و تخریب پایگاه دینی حوزههای علمیه بود. سلیمانی با درک این مسئله، نهتنها به دفاع از اماکن مقدس کربلا و نجف پرداخت، بلکه ساختار بسیج مردمی (حشد الشعبی) را بهگونهای سامان داد که در راستای دفاع از مرجعیت و مشروعیت دینی آن عمل کند. حضور او در میدانهای نبرد، در کنار روحانیونی که لباس جهاد بر تن کرده بودند، نشان از پیوندی عمیق میان فقه و خون، و میان حوزه و سنگر داشت.
نکتهی قابلتوجه دیگر آن است که سلیمانی در هیچ مرحلهای از فعالیتهای میدانی خود، خود را جایگزین مرجعیت ندید. او همواره مرجعیت را بالاتر از خود میدانست و اگرچه صاحب نظر و تجربهی گسترده بود، اما در هر گام سیاسی یا استراتژیک، سعی میکرد با مرجع اعلاى نجف أشرف مشورت کند. برای مثال، در مسائل حساس سوریه و لبنان، بارها از طریق ارتباطات خاص، تحلیلهای خود را با آیت الله سیستانى و با علمای قم در میان گذاشت و نظرات آنان را اخذ کرد. این رفتار نشان میدهد که او یک فرمانده حرفه اى، و یک متفکر سیاسی با هویت حوزوی نیز بود.
شهید سلیمانی پیش از عزیمت به سوریه، و نیز در دوران حضورش در عراق، ارتباطی ویژه و منظم با مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی سیستانی داشت و دیدارهای خصوصی و پرمحتوایی با ایشان برگزار میکرد. او همچنین از رابطهای نزدیک و صمیمی با دیگر مراجع نجف اشرف برخوردار بود، بهویژه با مرحوم آیتالله العظمی سید محمد سعید حکیم که دوستی و احترام متقابل میانشان حاکم بود.
افزون بر آن، شهید سلیمانی با دو مرجع بزرگ دیگر یعنی آیتالله العظمی اسحاق فیاض و آیتالله العظمی بشیر نجفی نیز تعاملاتی احترامآمیز و هدفمند داشت که نشان از درک عمیق او از جایگاه مرجعیت در تحولات عراق داشت.
نکته قابل توجه این است که حاج قاسم هرگز در امور مرتبط با عراق، نظر مرجعیت عالی نجف را نادیده نمیگرفت و در تمام موارد اساسی، از رأی و فتوای آیتالله العظمی سیستانی پیروی میکرد. این رویکرد، تنها از روی احترام شخصی نبود، بلکه بهعنوان یک مأموریت شرعی و ولایی از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله العظمی سید علی خامنهای به وی ابلاغ شده بود؛ ایشان بهصراحت به حاج قاسم فرموده بودند که در تمامی مسائل مرتبط با عراق، بر مبنای فتوای آیتالله سیستانی عمل کند و از حمایت ایشان پشتیبانی نماید. این التزام به خط مرجعیت، یکی از مهمترین عوامل موفقیت سلیمانی در مدیریت صحنههای پیچیده عراق و تقویت جایگاه مشروع مقاومت در این کشور بود.