بخش چهارم: سلیمانی و مرجعیت – پیوند ویژه با نجف و قم و تهران «قسمت ششم»

واحد سیاسی:
رابطهاش با رهبر انقلاب، فراتر از فرمانده و سرباز بود؛ گفتوگویی روزانه، چه رو در رو، چه تلفنی، چه مکتوب. هزاران تدبیر از رهبر دریافت کرد، آنقدر که شاید هیچکس در این سرزمین چنین ارتباطی نداشته است. میگفت هر تدبیری را به کار بسته، عاقبتش را درست و دقیق دیده و حتی یک خطا در آنها نیافته. برایش اینها نشانهای بود از الهام الهی در کلام و تصمیمات رهبر.
خط قرمز او، رهبری بود. با هر کس و هر گروه، از هر طیف فکری، با محبت و همکاری پیش میرفت، اما کوچکترین بیاحترامی به رهبر را تاب نمیآورد. یکبار که شنید کسی در جلسهای به رهبر تهمت زده، چنان برآشفت که گفت باید لیوان را به صورتش میکوبیدی تا درس عبرت شود.
سلیمانی اما فقط ولایتمدار نبود، ولایتافزا بود. مثل مالک اشتر برای علی(علیه السلام)، نهتنها پیرو بود، که بازوی توانمند رهبر. با هر قدمش، با هر پیروزی در میدان، از سوریه تا عراق، از لبنان تا یمن، قلب میلیونها نفر را به انقلاب و رهبرش گره زد. حضورش معادلات را عوض میکرد؛ نه فقط دشمن را زمینگیر کرد، که موجی از ایمان به حکمت رهبر در دل مردم کاشت. میدانست موفقیتهایش در بیرون مرزها، انقلاب را در داخل بیمه میکند.
وقتی داعش را درهم کوبید یا محور مقاومت را جان تازه داد، به مردم نشان داد که نظام، با همه کاستیهای داخلی، قدرتی است که میتواند جهان را به چالش بکشد. شهادتش را ببین؛ میلیونها نفر در ایران و منطقه به خیابان آمدند، نه فقط برای او، که برای راهی که جانش را برایش داد: راه ولایت. او با خونش هم ولایتافزا بود. دشمن فکر میکرد با حذفش، مقاومت میشکند، اما سیل جمعیتی که برایش گریستند، نشان داد سلیمانی حتی در نبودش، ولایت را در دلها زندهتر میکند.
او این کار را آگاهانه میکرد. میگفت موفقیتهای خارجی نظام، کلید ماندگاری انقلاب است. برای همین، هرگز اجازه نداد دوگانهسازیهای دشمن، بین اقتصاد و مقاومت، بین داخل و خارج، راه او را سست کند. با هر عملیات، هر سخنرانی، هر لبخند به رزمندگان، نشان داد که ولایت فقط یک مفهوم نیست؛ نیرویی است که میتواند جهان را تکان دهد. سلیمانی روی توهم صلح با دشمن خط بطلان کشید و منطق تسلیم را باطل کرد. او با ایستادگیاش، راه مقاومت را روشنتر از همیشه به رخ کشید و نشان داد که ولایتافزایی، یعنی ساختن دنیایی که در آن، نام رهبر و انقلاب، مترادف عزت و پیروزی است.
شهید قاسم سلیمانی و مواجهه با فتنههای داخلی عراق در پرتو توصیه و هماهنگی با مراجع دینی
در تاریخ معاصر عراق، کمتر دورهای را میتوان یافت که عاری از فتنه، توطئه و آشوب باشد. عراق، با برخورداری از منابع غنی، موقعیت ژئوپلیتیکی حساس، تنوع مذهبی و قومی و نیز وجود عتبات مقدسه، همواره در کانون توجه بازیگران منطقهای و فرامنطقهای بوده است. در این بستر پرتلاطم، شهید حاج قاسم سلیمانی یک فرمانده نظامی حرفه اى بود ؛ و نیز بهمثابه رهیافتی جامعنگر برای مدیریت بحرانهای عراق، با بهرهگیری از عقلانیت دینی، ارتباط با مراجع، و اعتماد عمیق به مردم و گروههای مقاومت، نقشی بیبدیل در مهار فتنهها ایفا کرد.
نگاه راهبردی به نقش مرجعیت دینی
یکی از وجوه ممتاز حاج قاسم، درک عمیق او از جایگاه مرجعیت دینی در ساختار اجتماعی و سیاسی عراق بود. برخلاف برخی نیروهای خارجی که با نگاهی صرفاً امنیتی یا ابزاری به مرجعیت مینگریستند، حاج قاسم معتقد بود که بدون هماهنگی با مراجع دینی شیعه، بهویژه حضرت آیتالله العظمى سیستانی (دامظله)، هیچ راهکاری در عراق پایدار نخواهد ماند.
او مرجعیت را نهفقط نهاد فتوادهنده، بلکه مرجع عقلانیت اجتماعی، حافظ وحدت ملی، و تکیهگاه مشروعیت سیاسی در عراق پسا-بعثی میدانست. از همینرو، در بزنگاههای حساس، پیش از هر اقدامی، با نمایندگان مراجع یا شخص مراجع دیدار میکرد، مشورت میگرفت، و تلاش مینمود اقدامات سیاسی و میدانیاش در قالب توصیهها و خطوط قرمز مرجعیت شیعه تعریف شود.
فتنه ۲۰۱۹: تظاهرات اکتبر و مدیریت بحران
یکی از چالشبرانگیزترین دورههای حضور حاج قاسم در عراق، اعتراضات خیابانی سال ۲۰۱۹ بود که با عنوان تظاهرات اکتبریه شناخته میشود. این اعتراضات، در ابتدا با خواستههای اجتماعی مشروع مانند رفع بیکاری، مبارزه با فساد و اصلاح نظام اداری آغاز شد، اما بهسرعت به صحنه دخالتهای سازمانیافته عوامل خارجی، بهویژه آمریکا، عربستان و شبکههای مرتبط با سفارتهای غربی تبدیل شد.
در آن ایام، برخی از عناصر نفوذی، با سوءاستفاده از فضای مردمی، شعارهای ضدحشد، ضدایرانی و حتی ضدمرجعیت را مطرح کردند. برخی سفارتخانهها تلاش کردند خطوط گسل میان شیعه و شیعه را فعال کنند و عراق را به سمت آشوب کامل بکشانند.
در این فضا، حاج قاسم سلیمانی با کمال دقت و صبر وارد میدان شد. او نهتنها بهعنوان فرمانده نیروی قدس، بلکه بهمثابه نماینده عقلانیت محور مقاومت، تلاش کرد:
- مطالبات مشروع مردم را به رسمیت بشناسد؛
- خطوط قرمز مرجعیت را رعایت کند؛
- از برخورد امنیتی کور جلوگیری کند؛
- و در عین حال، مانع تحقق پروژههای تجزیهطلبانه یا براندازانه شود.