یادداشت

تأملی بر واژگونی جریان دانش در سازمان‌ها و عارضه‌ “بی‌تجربگی عملیاتی”

✍️محمد زرندی، دکترای بازرگانی

 

مقدمه

در هیاهوی سازمان‌های امروز، گویی قطب‌نمای دانش از کار افتاده است؛ دیگر این نهاد نیست که آموزگار است، بلکه این تازه‌واردان‌اند که چراغ راه می‌شوند. تجربه، که روزگاری گنجینه‌ بی‌بدیل سازمان بود، اکنون در سایه‌ مدرک و محفوظات رنگ باخته است. این نوشتار، نگاهی ژرف به این واژگونی نگران‌کننده دارد؛ پدیده‌ای که اگر چاره نشود، ریشه‌های دانایی را در خاک سازمان خواهد خشکاند.

تجربه‌گریزی نسلی؛ چالش امروز کسب‌وکارها

در روزگار کنونی، شاهد پدیده‌ای نگران‌کننده در فضای سازمانی هستیم؛ گویی مسیر جریان دانش، به‌جای آنکه از نهاد سازمانی به سوی فرد حرکت کند، معکوس شده است. این افراد هستند که به سازمان دانش می‌افزایند، نه آنکه از آن بیاموزند یا تجربه‌ای کسب کنند. به‌عبارتی، کارمندان قدیمی یا حتی مدیر بالادستی، انتظار دارد از زیردست خود آموزش ببیند و راهنمایی شود!

من این پدیده را “بی‌تجربگی عملیاتی” یا “تجربه‌گریزی نسلی” می‌نامم؛ بررسی روندهای دو دهه‌ گذشته نشان می‌دهد که دانشگاه‌های ایران، به‌جای تربیت نیروی انسانی ماهر و آماده‌ ورود به عرصه‌ عمل، عمدتاً به تولید انبوه فارغ‌التحصیلانی پرداخته‌اند که با انتظارات بالا و تجربه‌ عملی اندک، وارد بازار کار شده‌اند. این شکاف میان دانش نظری و توانمندی عملی، نه‌تنها موجب کاهش بهره‌وری در محیط‌های کاری شده، بلکه نوعی واژگونی در جریان انتقال دانش را نیز رقم زده است؛ به‌طوریکه در بسیاری از موارد، این افراد هستند که به سازمان دانش می‌افزایند، نه آنکه از آن بیاموزند.

آنچه این وضعیت را دردناکتر می‌سازد، آن است که همچنان بر شمار افرادی افزوده می‌شود که به این بی‌تجربگی مبتلا هستند، بی‌آنکه خود از آن آگاه باشند. کسانی که با فاصله‌ای معنادار از اکوسیستم واقعی کسب‌وکار، با اعتماد به‌نفس کاذب، مطالبه‌گرانه ایستاده‌اند و فریاد می‌زنند: “لنگش کن”!

در ادبیات آکادمیک، این افراد را «تک‌بعدی و تئوریک» می‌نامند؛ کسانی که دانش را صرفاً از کتاب‌ها آموخته‌اند و از تجربه‌ عملیاتی بی‌بهره‌اند. حال تصور کنید چنین فردی بخواهد به شما مشاوره دهد یا در جایگاه مدیریت قرار گیرد… آیا نباید فاتحه‌ آن واحد یا کسب‌وکار را خواند؟

نسخه‌ای برای درمان “بی‌تجربگی عملیاتی”

.1 ای صاحبان اندیشه! به یادگیری مهارت‌های واقعی روی آورید. نمره‌ ۲۰ و محفوظات صرف، دردی از شما دوا نمی‌کند. گاه آنچه در رزومه‌تان ارزشمند است، تنها همان ‌یک‌ماه کارآموزی یا تجربه‌ ویزیتوری‌تان خواهد بود.

.2 جمله‌ی «در شأن من نیست که فلان کار را انجام دهم» را به‌کلی فراموش کنید. شأن واقعی در توانمندی و تجربه است، نه در امتناع از عمل.

.3 دانشجویان عزیز! کارآموزی را جدی بگیرید، تا بازار کار نیز شما را جدی بگیرد.

.4 اگر در اطرافتان فردی را می‌شناسید که به «بی‌تجربگی عملیاتی» مبتلاست، یا از او فاصله بگیرید، یا وادارش کنید که از حاشیه خارج شده و وارد میدان عمل شود.

ادامه‌ این روند، بدون اصلاحات بنیادین در نظام آموزشی و سیاستگذاری‌های منابع انسانی، می‌تواند به تضعیف سرمایه‌ انسانی کشور و کاهش رقابت‌پذیری سازمان‌ها در سطح منطقه‌ای و جهانی منجر شود.

جمع بندی

در پایان باید گفت که پدیده‌ی مذکور زنگ خطریست برای آینده‌ی سازمان‌ها و سرمایه‌ی انسانی کشور. اگر دانش از تجربه جدا شود، نه‌تنها بهره‌وری کاهش می‌یابد، بلکه مسیر رشد نیز به بیراهه می‌رود. اصلاح نظام آموزشی و بازنگری درسیاست‌های منابع انسانی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. تنها با پیوند دوباره‌ علم و عمل، می‌توان امید داشت که سازمان‌ها به جایگاه واقعی خود بازگردند.

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا